این جا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است !
اِکسیرِ من ! نه اینکه مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است !
اِکسیرِ من ! نه اینکه مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقتِ یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیهِ عطر حضورِ شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی ِ خواب ها کم است
خونِ هر آن غزل که نگفتم به پایِ توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
محمدعلی بهمنی
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 16:59 توسط Asi
|
اینجا صرفا دفتریست برای ثبت شعرهایی که یا نمیدانم شاعرش کیست یا اگر بدانم، اسمش را مینویسم...تا اگر دفترهای واقعی ام پاره شدند، جای دیگری این شعرها را داشته باشم...تعدادی از وبلاگ های ادبیای را هم که به آنها گاهی سر میزنم در پیوندها گذاشته ام تا آدرسش را برای خودم داشته باشم...همین