حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی

وقتی که مانده‌ای نگرانی که مانده‌ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی

عاشق که می‌شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی

باعشق هر کجا بروی حی و حاضری
دربند این خیال نمانی که نیستی

تاچند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی

من بی‌تو در غریت‌ترین شهر عالمم
بی‌من تو در کجای جهانی که نیستی ؟
                                                              

غلامرضا طریقی


این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم

دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم


دیگر دلم برای تو پرپر نمی‌زند

دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم


دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم

دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم


دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم

دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم


اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس

این روزها من اسم کسی را نمی‌برم


این روزها شبیه «رضا»های سابقم

هر چند بدترم ولی از قبل بهترم


من شعر می‌نویسم و سیگار می‌کشم

تو دود می‌شوی و من از خواب می‌پرم



رضا کیاسالار

از کنار من افسرده تنها تو مرو 
دیگران گر همه رفتند خدا را تو مرو 

اشک اگر می چکد از دیده تو در دیده بمان 
موج اگر می رود ای گوهر دریا تو مرو 

 ای نسیم از بر این شمع مکش دامن ناز 
قصه ها مانده من سوخته را با تو مرو 

 ای قرار دل طوفانی بی ساحل من 
 بهر آرامش این خاطر شیدا تو مرو 

سایه ی بخت منی از سر من پای مکش
به تو شاد است دل خسته خدا را تو مرو 

ای بهشت نگهت مایه ی الهام سرشک 
از کنار من افسرده ی تنها تو مرو

محمدرضا شفیعی کدکنی

گفتی می‌آیی
و یاد تمام روزهایی افتادم
که بیهوده چتر برداشته‌بودم...

لیلا کردبچه