همیشه ســـخت و مقاوم شبیه یك مردم
من از تفــاهم پائیـــز و مـرگ مـی آیم
وَ سردمست وَ سردم وَ سَ سَ سَ سردم
گمــان مبر كه همیشه ، بتم ... نه ابراهیم
قـسـم به ذات تـبـر پیش تو كـم آوردم
به بـركه بـركه چشمت قسم شبی آخر
درون آبـی این چـشـمه غرق می گردم
فقط برای من اینجا صـدای تو خوبـسـت
و قرص صـورت ماهت مـسـكن دردم
قــسـم و اَشـهــدُ اَن لا اِله اِلا ... تــو
قـسـم و اَشهدُ ... دلرا به نام تو كـردم
بـه زیـر چـهـره سردم گدازه عشقست
اگر چه باز به ظاهر صـبور و خونسـردم
پوریا سوری
+ نوشته شده در پنجشنبه بیستم تیر ۱۳۹۲ ساعت 13:57 توسط Asi
|