شکست عهد من و گفت: هرچه بود گذشت
به گریه گفتمش: آری! ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت

شبی به عمرم اگر خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت

گشود بس گره آن شب ز کار بسته‌ی ما
صبا چو از بر آن زلف مشک‌سو گذشت

غمین مباش و میندیش از این سفر که تو را
اگرچه بر دل نازک غمی فزود، گذشت

 

ایرج دهقان