سلام ای که حضورت مرا محال شده

همیشه مصرع اول-همی-هَـ-لال شده

مرا برای دلت دار میزنی لطفا؟

مگر جواب بگیرد دلِ زغال شده

ببخش زندگیم را ، بزرگواری کن

ببخش زندگی ِ این سگ ِ حلال شده

هنوز میشود از چشمهات زنده شوم؟

به راز میوه ی ممنوعه های ِ کال شده

---

تو افتخار بده ابر میشوم گاهی

مگر نه اینکه تو رنگین کمان نمیخواهی؟

مگر نه اینکه هنوز از تو میشود رد شد؟

شبیه ِ باتلاق های ِ نا زلال شده

---

هنوز نیّت ِ هر روز عصر ِمن هستی

میان ِمعنی ِاین قهوه های ِفال شده

تو ناخدای ِمنی؟ یا خدای ِمن؟ یا که...؟

من ِ فلک زده ی پیر ِدست مال شدهـ

ــ به آرزوی ِنگاهت هنوز میمیرم

و مرگ. آخر ِ این شرقی ِ شمال شده

 

علی امینی