زدم به کوه و کمر٬ بسکه شهر نامرد است
زدم به کوه و کمر٬ برف می خورم دیگر
که از تمام محل٬حرف می خورم دیگر
چقدر فاصله ها را ورق زدن تا تو
چقدر حسرت یک شب قدم زدن با تو
منم که آینه از آه من خبر دارد
تویی که از تو دلم دست بر نمیدارد
من از عشیره ی دلدادگان رسوایم
خدا کجاست ببیند چقدر تنهایم...
خدا کجاست ببیند که از تو دور شدم..
من عاشقم٬که بدون اراده کور شدم
هنوز در طلب خنده هات می میرم
جسارت است٬ ولی من برات می میرم...
مریم پیله ور